چرا غلام دوست داشت راانندگی کنه؟ پدر غلام راننده بود و پسرش نیز علاقه داشت مانند پدرش در جاده ها رانندگی کنه و هر چی سنش بالاتر می شد این عطش در ان بیشتر می شد یک روز مادر غلام منو دید گفت پسرم کلاس پنجم ابتدایی تدایی هست و با تو همکلاس بود اما اکنون او رد شده و اصلا حاضر نیست درس بخوان میشه تو معلم خصوصی غلام شوی و تدریس کنی حداقل مدرک پنجم را بگیرد گفتم اره اون گفت به تو پول هم میدهم و جایزه نفیس هم از طرف پدرش می گیری گفتم خرفی نیست تمام سعی ام را می کنم اون قبول بشه گفت ما می دانیم تو کار سختی در پیش داری چون تمام نمراتش صفر هست خلاصه رفتم به غلام در خانه انها درس بدهم گفتم نشق بنویس اون به جای نوشتن نقاشی می کشید تا چند روز مدارا کردم به اون گفتم تو چرا مشق نمی نویسی من در مورد تو مسیولیت دارم اگر تو قبول بشی هم من به پول می رسم و هم تو مدک می گیری بابا و مامانات هم از تو راضی می شوند گفت می خواهم راننده بشوم و حوصله درس خواندن را ندارم گفتم ایرادی نداره راننده شو به پدرت کمک کن شاگردش باش اما اگر سوادت بیشتر باشه علایم رانندگی و چیزهای دیگر را یاد میگیری و می فهمی به او دوباره مشق گفتم اینبار عکس یک نردباتن را کشیده و انطرف دیوار خانه همسایه عکس یک دختر را کسید که اسمش فتانه بود گفتم تو چرا نقاشی کسیدی گفت من فتانه را دوست دارم گفتم اگر فتانه را می خواهی armin3d com درس بخوان به یک ادم بیسواد فتانه را نمی دهند اون به یک شرط قبول کرد وقتی قبول شد دیگه درس نخواند و فوری برود شاگرد ماشین اتوبوس باباش شود. با باباش صحبت کردم همه چیز اوکی شد اون قبول شد تعجب کردم اون راحت قبول شد..
چرا غلام دوست داشت راانندگی کنه؟
Comments Off on چرا غلام دوست داشت راانندگی کنه؟
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد