غضنفر هیئت میزنه روز عاشوراتابلومیزنه به دلیل شهادت امام حسین تعطیل است
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط رئال
- گزارش تخلف
غضنفر تو اکس پارتی جوگیر میشه میاد هلیکوپتری بزنه
رفیقش میشینه رو زمین با آر پی جی میزندش
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط فرشید-ر
- گزارش تخلف
غضنفر در حجله داداشش نشسته بوده
میگن : اینجا چه غلطی می کنی؟
میگه : آخه بهم گفتن بعد از داداشم نوبت منه
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط فرشید-ر
- گزارش تخلف
یه روز از غضنفر میپرسن اگه تو دریا بودی یه دفه یه کوسه دنبالت کرد چیکار میکنی؟ میگه میرم بالا درخت. میگن اونجا که درخت نیست.میگه میفهمی مجبورم...
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط ارمین
- گزارش تخلف
غضنفر واسه دوستش تعريف ميكرد كه يك بار رفته بودم جنگل چند تا ببر اومدن منو خوردن
دوستش ميگه تو كه هنوز داری زندگي ميكني
ميگه ای بابا زندگی؟ تو هم به اين ميگی زندگی؟
دختر کوچکى با معلمش درباره نهنگها بحث مىکرد.
معلم گفت: از نظر فيزيکى غيرممکن است که نهنگ بتواند يک آدم را ببلعد، زيرا با وجود این که پستاندار عظيمالجثهاى است، امّا حلق بسيار کوچکى دارد.
دختر کوچک پرسيد: پس چه طور حضرت يونس به وسيله يک نهنگ بلعيده شد؟
معلم که عصبانى شده بود تکرار کرد که نهنگ نمىتواند آدم را ببلعد. اين از نظر فيزيکى غيرممکن است.
دختر کوچک گفت: وقتى به بهشت رفتم از حضرت يونس مىپرسم.
معلم گفت: اگر حضرت يونس به جهنم رفته بود چى؟
دختر کوچک گفت: اونوقت شما ازش بپرسيد
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط اميرمحمد
- گزارش تخلف
غضنفر میره خواستگاری ازش می پرسن شغلت چیه روش نمیشه بگه قصابی دارم. میگه لوازم یدکی گوسفند دارم
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط بچه خوشکل
- گزارش تخلف
یه اصفهانیه به پسرش میگه برو پیش همسایه یه دو تا نون بگیر و بیار پسره میره بر میگرده میگه بابا نون ندادند میگه چقدر اینا خصییصن برو تو یخ چال خودمون دوتا نون بیار
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط بچه خوشکل
- گزارش تخلف
دیونه اولی:کی اومدی؟
دیونه دومی :پس فردا.
دیونه اولی:پس فردا که هنوز نیومده.
دیونه دومی :میدونم سرم شلوغ بود زود تر اودم.
ارسال شده در 12 سال پیش
- گزارش تخلف
به غضنفر میگن ماه عسل خوش گذشت ؟ میگه : خیلی ! میگن پس چرا خانمت گریه میکنه ؟ میگه : اینو یادم رفته بود ببرم .
ارسال شده در 12 سال پیش
توسط pmc channel
- گزارش تخلف
یکبار یه مرد لنگ با کشتی سفر میکنه بعد که بر می گرده ازش میپرسن خوش گذشت؟میگه آره ولی هی استرس داشتم آخه هر وقت طوفان میشد میگفتند لنگر رو بندازین تو آب