ادوارد خواب دید که با اراده خودش می تواند از زمین بلند شود و و بپرد نه انقدر که به ابرها برسد
به اندازه بلندترین هتل دنیا
و ادوارد از این حالت پریدن خیلی لذت می برد
بعضی وقتها اون احساس می کند که بیدار است
ولی وقتی از خواب بیدار می شود می فهمد که نه او خواب دیده است
این هفته ادوارد دو بار چنین خوابی را دیده و هروقت نیز چنین خوابی می بیند
روز خیلی خوبی دارد و احساس سبکی خاصی می کند
ادوارد فکر می کند می تواند تا حدودی اینده را پیش بینی کند
و جالب است که بعضی وقتها پیش بینی اون درست از اب در می اید