هنوز افرادي پيدا ميشوند که کل سري 4 از KDE را آزاردهنده ميدانند. در مقابل، هستند کسانيکه تا قبل از سري 4، با KDE مانوس نشده بودند به طوريکه تصور ميکردند نوآورترين دسکتاپ موجود امروزي است. اما با وجود سطح بالايي از رضايتمندي، برخي ويژگيهاي آن، آنها را آزار ميدهد:
دکمه Eject در Device Notifier
Device Notifier، يک ابزارک (widget) است که روي پنل قرار ميگيرد و وسايل خارجي را فهرست ميکند و اعمالي را براي انجام شدن روي هر کدام، پيشنهاد ميکند. اگرچه اين طراحي به اندازه کافي خوب عمل ميکند اما يک نقص دارد: اگر شما يک درايو فلش را به درگاه USB متصل کنيد، هيچ دکمه Eject اي نمايش داده نميشود. اين به آن معني است که اگر شما ناگهاني متوجه شويد که يک درايو فلش اشتباهي را متصل کردهايد (و کيست که يکي دوجين از اين موارد را در اطراف خود نبيند) مجبوريد يک عمل را قبل از اينکه دکمه ظاهر شود، انجام دهيد.
البته شما هميشه ميتوانيد فلش درايو را از سيستم جدا کنيد، اما هميشه لحظاتي هست که با خود ميگوييد اين کار را بدون ترس از عواقب جانبي ميتوان انجام دهم. عجيب اينجاست که مشکلي با سيديها و ديويديها وجود ندارد. براي هر کدام از آنها دکمه Eject هميشه وجود دارد.
برنامههايي که به قسمت آگاه سازي (Notification Tray) بسته ميشوند
به دلايلي که معلوم نيست، تعدادي از برنامهها مانند Amarok، زمانيکه پنجره برنامههاي آنها را ميبنديد، خاتمه نمييابند. جز اينکه از منوي برنامه، Quit را انتخاب کنيد، آنها به يک آيکون در قسمت آگاه سازي، کوچک ميشوند و شما بايد آنها را از آنجا ببنديد. مسلما، يک آيکون در قسمت آگاه سازي، فضاي کمتري نسبت به پنجره کوچک شده در نوار وظيفه اشغال ميکند، اما فضا اين اندازه ارزش ندارد، پس منظور چيست؟ در حداقل شرايط، بايد قادر به انتخاب اين گزينه که برنامه تا سطح قسمت آگاه سازي کوچک شود.
به خاطر سپردن اينکه پنلها در کجا تنظيم ميشوند
در Gnome، شما پس زمينه پنل را با کليک راست روي هر قسمتي از پنل ميتوانيد، تغيير دهيد اما در KDE اگرچه ميتوانيد ساير بخشهاي پنل را به همان روش Gnome، تنظيم کنيد، اما تنظيمات پس زمينه را مشاهده نخواهيد کرد. به جاي آن مجبوريد به System Settings -> Advanced -> Desktop Themes Details -> Panel Background برويد — جايي به غايت مبهم که بسياري از افراد از وجود آن شگفت زده ميشوند.
عدم وجود فهرست افکتهاي نيازمند 3-D
اگر به System Settings -> Desktop -> Desktop Effects برويد، KDE يکي دوجين از افکتهاي ترکيبي را مشاهده ميکنيد. بعضيها محض تفريح هستند، اما تعدادي از آنها براي سهولت کار طراحي شدهاند از جمله برخي از آنها براي ايجاد دسترسي. بعضي حتي نيازمند شتاب دهنده 3-D نيستند. با توجه به اينکه توسعه دهندگان KDE ظاهرا توجهي به افرادي ندارند که فقط شتاب دهنده2-D دارند (زيرا ترجيح ميدهند از درايورهاي ويديوي آزاد استفاده کنند) و ميخواهند از افکتهاي ترکيبي استفاده کنند، در نتجيه آنهايي که شتابدهنده 2-D دارند مجبورند با سعي و خطا و از کار افتادن سيستم، کشف کنند؛ که کدام يک کار ميکند. آيا يک فيلتر، درخواست زيادي است؟
تنظيمات پيشرفته سيستم، دستهبندي نشده است
در سربرگ General از System Settings، KDE به دقت ويژگيها را در چهار دسته تقسيمبندي کرده است. تقسيم کردن دسته به دو يا سه دسته جديد ميتواند سازماندهي بهتري ايجاد کند.
مشکل در ايجاد تمايز بين چند دسکتاپ و فعاليت
KDE چندين سال است که داراي دسکتاپ چندگانه است. به هر حال، سري 4 از KDE، فعاليتها (Activities) را اضافه کرده است. هر دو از Folder Viewهاي جداگانهاي پشتيباني ميکنند، اما هر کدام داراي کنترلهاي جداگانه، دسکتاپهاي چندگانه روي پنل و فعاليتهايي از منوي Desktop Toolkit هستند.
نقش و محل، Desktop Toolkit
Desktop Toolkit، نيم دايره موحود در گوشه بالاي سمت راست دسکتاپ است. به هر حال واقعيت اين است که تقريبا هيچ کس از نام مناسب آن استفاده نميکند و به جاي آن از “کشو” يا “لوبياي مخفي” استفاده ميشود که نشان ميدهد تا چه اندازه نقش آن نامعيين است. از اين رو منوي آن از يک انتشار تا انتشار بعدي تغيير ميکند، اگرچه اساسا، اين محلي براي اضافه کردن ابزارکها به دسکتاپ يا تغيير بين فعاليتها است.
بيشتر افراد متوجه نميشوند که Desktop Toolkit ميتواند جابهجا شود، يا اگر محل پنلشان را به بالاي دسکتاپ انتقال دهند، مخفي ميشود.
دلایل رنجش از Gnome
از آنجاييکه Gnome در سالهاي اوليه اين قرن، استفاده پذيري را اولويت خود قرار داد، انتظارات را افزايش داد. به هر حال، حتي بهترين اصول طراحي هم ميتواند انعطاف ناپذير يا ناسازگار پياده سازي شوند. هفت موردي که Gnome ميتواند در آنها عملکرد خود را بهبود ببخشيد در زير ميتوانيد بخوانيد:
عدم وجود نصاب فونت: بله، شما ميتوانيد نصابهاي فونت شخص ثالث مانند Fontmatrix يا Fonty Python را پيدا کنيد. اما يک نصاب فونت به اندازي اي براي يک دسکاپ، ابتدايي به نظر ميرسد که نبود آن در Gnome قبل درک نيست. اين فقدان، Gnome را براي دسته وسيعي از طراحان، کمتر عملياتي ميکند.
عدم کنترل آگاه سازها: در KDE شما ميتوانيد کنترل کنيد که کدام pop-up نمايش داده شد و کدام يک از چهار دسته وسيع به نمايش درآيد. در مقابل، در Gnome اين طور نيست. نتيجه اين ميشود که در بعضي از توزيعهاي مبتني بر Gnome، پيامها ميتوانند به اندازهاي سريع رد شوند که تقريبا به يک باره تصور ميکنيد که در ويندوز قرار داريد.
شما ميخواهيد از هر مشکل جدي آگاه شويد و از وقفه در پردازشهايي که هنوز در حال اجرا هستند، اجتناب کنيد، اما بسياري از آگاه سازها ربطي به کاربران متوسط دسکتاپ ندارد و فقط آنها را در کاري که انجام ميدهند، گيج ميکنند.پس چرا به کاربران مقداري کنترل بر روند آگاه سازيها داده نميشود؟
حداقل سازماندهي زير منوها: در طول دهه گذشته، منوهاي سطح بالاي Gnome، ساده شدهاند. موارد موجود در هر منو در توزيعها مختلف با هم متفاوتند. عموما منوهاي سطح بالا به 6 تا 8 انتخاب محدود ميشوند. بسياري هنوز مشکوک هستند که اين واقعا سازماندهي براي اين صورت گرفته است که کاربران در انتخابها غرق نشوند.
به هر حال بدبختانه تصميم براي محدود کردن منوهاي پيش فرض به يک منوهاي زير منوي واحد که سطح دوم از منوها است خيلي ساده يک فهرست الفبايي است و خيلي ساده با اضافه شدن برنامهها، بزرگ ميشود. در بعضي از موارد، منوهاي دبيان که ميتواند چهار يا پنح سطح داشته باشد، براي پيمايش سريع تر هستند زيرا اگر چه احتياج به کليکهاي بيشتر دارند، اما بهتر سازماندهي شدهاند.
سازماندهي منوهاي پيش فرض: يکي از ويژگيهاي متمايز کننده Gnome، منوهاي سه قلو در پنل است: Applications، Places و System. منوي Application منطقي است، اما چرا يک منوي System جداگانه؟بهعلاوه در منوي System، تفاوت بين Preference و Administration واقعا نامعلوم است، حتي قانوني که Preference به تنظيمات اشاره ميکند و Administration به آنهايي که متعلق به کل سيستمعامل هستند هم به درستي اعمال نشده است. در مورد منوي Places، اين ميتواند با يک مدير فايل خوب جايگزين شود، فقط اگر بتوان حذفش کرد.
دوري کردن از مديريت فايل: مديريت فايل يک ويژگي اصلي در کار با کامپيوتر در طول چند دهه بوده است. مفهوم سلسله مراتب پوشهها به سادگي قابل درک است و ميتوان براي سازماندهي فايلها به اين خاطر که قابل پيدا کردن باشند، استفاده شود.
با اين وجود به نظر ميرسد که Gnome متوجه شده است که سلسله مرات پوشهها، سختتر از آن است که فهميده شود و به نظر ميرسد که قصد جايگزيني آن را دارد. نه تنها منوي Places در بيشتر توزيعهاي مبتني بر Gnome، مهمتر از مدير فايل است بلکه مدير فايل خودش با چيزي که شما ميتوانيد فايلها را سازماندهي کنيد، نشانهگذاري شده است.در گذشته، Gnome روي برنامههايي مانند Beagle يا Trackers به عنوان راهي براي پيدا کردن فايلها تاکيد داشت و در Gnome 3.0 ظاهرا تمايل به استفاده از Zeitgeist است، يک برنامه که فايلها را بر اساس تاريخ پيدا ميکند. همه اين تلاشها ميتواند يک مدير فايل را ياري کند اما به عنوان جايگزين، به نظر از سيستميکه ميخواهند جايگزين آن شوند، پيچيدهتر هستند.
افزايش کنترلهاي از نوع “دست زدن ممنوع”: در تلاش براي بهبود استفاده پذيري، به نظر ميرسد بعضي اوقات Gnome، بيش از حد اختيارات را کاهش داده است. يک مثال از اين جهت گيري، برنامه رايت سيدي Brassero است که براي استفاده، بسيار ساده است، اما نسبت به K3b متعلق به KDE، به کاربران انتخابهاي کمتري ارایه ميدهد.
ديگر نشانهاي اين تمايل، شامل استفاده افزايش يافته از ويزاردها و برنامه هايي مانند Computer Janitor اوبانتو است که به کاربران هيچ ايدهاي از اينکه در کجاها تغيير ايجاد ميکند ارایه نميکند و تنها به آنها نتيجه نهايي را اطلاع ميدهد.اين تمايل در KDE و ديگر دسکتاپها نيز وجود دارد اما اين موضوع به ويژه در Gnome قويتر است. مشکل اين نيست که ما هميشه خواهان يک فهرست کامل از اختيارات باشيم بلکه قدردان خواهيم بود اگر زماني که به آنها احتياج داريم، در دسترس ما قرار گيرد.
سوق دادن کاربران به منازعه Mono: Mono يک پياده سازي از .Net مايکروسافت ماست. اگر چه Mono خودش را به صورت آزاد مجوز دهي کرده است، اما اين ترس شايع شده که مايکروسافت ميتواند با استفاده از حق ثبت .Net، اقدام به نابودي GNU/Linux از طريق Mono کند. امکان وقوع يا عدم وقوع آن مشخص نيست، اما نگراني و وسواس موجود روي Mono، امکان يک ارزيابي از موقعيت براي کاربران متوسط را غير ممکن ميکند. با اين حال Gnome به اضافه کردن برنامههاي Mono مانند Tomboy، F-Spot و Banshee ادامه ميدهد. آشکار است که هيچ فردي، توسعهدهندگان را از استفاده از Mono نهي نميکند اما Gnome شروع به استفاده گسترده از آن کرده است. پروژه نيازمند اين است که با مايکروسافت براي پايان ابهامات مذاکره کند و علاقه کاربران را حفظ کند.