این 2 نفر با هم دوست شدند سگ و انسان
منظور از پات پاهات نیست که خلاصه شده باشه و پات گفته بشه زندگی پسری 15 ساله است که در سن 15 سالگی در شرف بلوغ شدن بود اون به دوست نیاز داشت اما دوست دلخواه خودشو پیدا نمی کرد روزی دایی اون پسر که در ارزوی پسر داشتن بود اما هر چی زن زایید پسر شد شب روز سال انواع خوراکی ها همه رو امتحان کردئ اما زن پسر نزایید که نزایید بنابر این به این پسر گفت خواهر من پسران زیادی داره تو بیا پیش من و بیشتر وقتها با ما زندگی کن پسر هم قبول کرد انجا خورد خوابید تا اینکه ارام ارام بلوغ شد ت اینکه یک سگ را دید سگ بچه بوذ ریزه میزه بود سیاه رنگ و خوش رنگ یک روز از دل عشق شمع محفلم شو در کلبه ما رونق اگر نیست صفا هست انجا که صفا هست در ان نور دا هست خلاصه پسر دید انطرفش یک تیکه گوشت مرغ هست یعنی سر بریده مزغ بود معلوم بود مرغ گوشتی و بزرگ بود که چنین سری داشت به به چه ذمی چه گردنی قوقولی قوقو کن پسر ان گوشت را به سگ داد توله بود اون با پسر دوست شد و هر 2 از تنهایی بیرون امدند سگ با اون پسر به خانه رفت و همانجا ماندگار شد پسر اسم سگ رو پت گذاشت پات تا اسمش را می شنید به طرف پسر می رفت انها با هم فوتبال بازی می کردند سک پس از 1 سال مرد و پیر غمگین شد اما دیگه 16 ساله شده بود و دورو برش هم دوستان زیادی بودند پایان finish منبع از وب سایت moarafi.blogsky.com
سرنوشت پات چه شد؟ پات و پسر
Comments Off on سرنوشت پات چه شد؟ پات و پسر
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد