می گفتم کاش میشد با تو آشنا شد اونو میدیدم نمیدونستم چیکار کنم اونو می دیدم آه میکسیدم حداقل 2 کلمه حرف بزنم با تو فقط تو و دیگر هیچ دیدم دوستش دارم ای عشق آخه بگم تو چه هستی اگر عشق نبود آخر زیبایی رو ادم نمیدید دیدم نمیشه به اون نگم دوستت دارم رفتم جلو بله گفتم دوستت دارم ما به هم رسیدیم اون هم منو میخواست اون هم مثل من تنهای تنها بود توی این دوره زمونه عشق چیه صفا کدومه وفا چیست چه شد که عاشق شدم چه حسی داره عاشق شدن تا حالا عاشق شدی تا حالا شده پس از عاشق شدن جدا بشی؟ یه لحظه هست و کم کم بوجود نمیاد در یک لحظه یک نگاه پیش میاد چون اون از قبل در ذهنم بوده و در رویا اونو میخواستم منظور از اون اونی که نمیشناختمش اما مثل اینکه سالها اونو میشناسم و دلم میخواست با اون باشم در کنار هم باشیم شب و روز تشنه دیدارش بودم دوست داشتم شت و روز طوالانی تر بشه بیشتر با هم باشیم وقتی اون کنارم نبود احساس میکردم چیز بزرگی از زندگی در کنارم نیست و منتظر بودم اون زنگ بزنه فقط اونو می دیدم دیگر هیچی دلم میخواست پیشرفت کنم و به بالا بالاها برسم چون اونو داشتم نمیشه اصلا نمیشه با گفتن و نوشتن در مورد اون خواسته واقعی احساساتم رو بیان کنم اگر فقط یکبار می بوسیدمش یا منو می بوسید تمام بدنم در یک لحظه بهترین هورمونهای عمرم را در بدنم احساس می کردم باور کردنی نیست که چنین زندگی هم وجود داره در کنار هم سوار ماشین در جاده ها همه چیز رو زیبا و قشنگ میدیدم و فقط زیبایی هست و بس اما وقتی جدا شدیم کاملا همه اینها بر عکس میشد عجب دنیای پیچیده ای این قبل داره این احساسات جدایی میلیونها بار بدتر از هر چیز بدی است که تا اون لحظه تجربه کرده بودم احساس میکردم تمام بدنم در یک سیمان بتونی هست که بسختی میشه نفس کشید خدای من این دیگه چیه نه به اون همه شور و عشق نه به این همه درد اما اگر پس از جدایی دوباره به هم می رسیدیم دیوار بتونی داخل تنم می شکست و دوباره به اوج می رسیدم….
اونو میدیدم نمیدونستم چیکار کنم اونو می دیدم آه میکسیدم
Comments Off on اونو میدیدم نمیدونستم چیکار کنم اونو می دیدم آه میکسیدم
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد