هوا بارانی بود چتر با خودش برد تصمیم گرفت بره تا به دوستش که مدتی بود اونو ندیده بود سر بزنه و اونو ملاقات کنه. این دو نفر خیلی همدیگر رو دوست داشتند و کوچکترین فرصتی را اگر پیدا می کردند همدیگر رو می دیدند بله این رفت وقتی نزدیک مغازه دوستش رسید چتر خودش را یک جایی در میان بوته ها قایم کرد شب بود و هوا تاریک باران هم کم کم تبدیل به برف شده بود حالا چترش را برای چی قایم کرده بود چون یک فنر چترش شکسته بود و اون نمی خواست دوستش انرا با چتر شکسته ببیند وقتی برگشت تا چترش را بردارد دید نیست با خودش گفت وقتی چتر را اینجا گذاشتم کسی دورو برم نبود یعنی توی این تاریکی شب لا به لای این بوته ها ادمی بود که داشت او را نگاه میکرد.
هوا بارانی بود چتر با خودش برد
Comments Off on هوا بارانی بود چتر با خودش برد
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد