شاید براتون جالب باشه بدونی که امروز این همه خبر شنیدید همه تکراری و هر کسی سعی می کنه اون خبر رو شاخ و دم بده و بزرگ کنه و اخرش هم معلوم نیست چی به چی هست و اصلا از این خبری که تو سایت گذاشتند به چه چیزی میخواهین برسین اما سایتی که معمولی باشه به قول خودمان خاکی و ساده و بی شیله پیله بدون استفاده از کلمات قلمبه و سلمبه که اصلا با تیتر خبر یکسانی و همخوانی نداره بهتره خبری بشنوی واقعی که از امور زندگی واقعی است و کمتر به بزرگنمایی خبر می پردازه خوب بریم سر اصل مطلب و این فقط یک مقدمه ای بود برای شروع این خبر زندگی یک مرد 51 ساله مجرد از زندگی خودش صبح هر چقدر سعی می کرد بیدار بشه نمی تونست با اینکه شب ساعت 10 خوابیده بود باز هم هی خوابش میومد خلاصه ساعت نزدیک 8 صبح بود که دیگه از خواب بیدار شد و همیشه هم خواب می دید و واقعا هم خوابهاش جالب بودند که اگر می نوشت خواننده این سایت خیلی حال می کرد مسواک زد صورتش را اب زد یک لیوان اب خورد رفت تا بازار نانوایی نان بخرد همانجایی که همیشه می رفت ولی اینبار بسته بود رفت جای دیگر انجا شلوغ بود اما همانجا نان لواش هم داشتند که خلوت بود اما این اقا نان بربری می خواست یا سنگگ خلاصه اینجا هم نخرید رفت یک نانوایی دیگر دید اینجا هم شلوغه اومد پیاز و سیب زمینی و 2 عدد موز و لیمو 2 عدد هم پرتقال خرید اومد یک نان سنگگ هم خرید پیاز و سیب زمینی 2 کیلو بود که شد 3 هزار تومان اما این اقا خوشتیپ خواسش نبود 6 هزار تومان داد که ان فروشنده گفت شما 3 هزار تومان اضافه دادین اومد بره همین نانوایی که ناگهان یکی صداش کرد و این هم گفت سلام خوبی منظور اون مرغ فروش این بود که پیدات نیست بیا از من مرغ بخر هه هه بعضی از احوالپرسی ها جنبه مادی داره خلاصه اومد خونه البته نگفتم لیمو ونارنگی هم هر 1 کیلو شد 3 هزار تومان چون فصل پاییز از ابانماه است هنور میوه پرتقال مرکبات کمی گران است و اومد خونه تخم مرغ و پنیر خورد یک چای هم روش بعدش رفت پشت میز کارش بعدش فکر کرد هوا خیلی خوبه بهتره بره بیرون رفت بیرذون چند لحظه با چند نفری که از نزدیکان و دوستان بود حرف زد بعد ش رفت خونه یکی از اقوام انها اصرار کردند نهار بمون این هم موند نهار خوشمزه ای بود اونو یاد زمانی انداخت که بچه بود و خانواده ای داشت که در کنارش بودند بعد از غذا اومد رفت تو رختخواب تلویزیون داشت برنامه خدای خدایان فرعون مصر از گذشته و تاریه مصر می گفت این هم که عاشق اخبار تاریخی بود خوابش برد وقتی بیدار شد دید ساعت 4 بعد از ظهر را نشان می داد و یک چای هم خورد و اهنگ موسیقی گوش داد تا زمانی که آف لاین شود فعلا که آنلاین است و وبگردی در سایتها.
شاید براتون جالب باشه بدونی که امروز
Comments Off on شاید براتون جالب باشه بدونی که امروز
نظرات
فعلا نظری ثبت نشده است
RSS نظرات برای دنبال کردن نظر ها.
امکان نظردهی در مورد این مطلب وجود ندارد